جریان شناسی سیاسی اعتدال گرایی
جریان شناسی سیاسی اعتدال گرایی
با توجه به ثبتنام حوزه انتخابات و اینکه دوتا جناح دوتا صفبندی در انتخابات بهنظر میرسه حضور دارند یکی جریان انقلابی و دیگر جریانی که تا حدی اصلاحاتی و اعتدالی است. طبیعتاً آقایان رئیسی و آقای جلیلی آقای سعید محمدی و آقای فریدون عباسی و آقای زاکانی در طیف انقلابی قرار دارند آقای جهانگیری و آقای پزشکیان و آقای لاریجانی در طایفه اصلاحی و اعتدالی.میتونیم این تصور را داشتهباشیم که در عرصه انتخابات پیش رو موضوعی که باهاش مواجه هستیم یک دوقطبی انقلابی در مقابل اعتدالی خواهد بود یعنی جریان اعتدال برای آقایان لاریجانی و آقای جهانگیری که حالا بالاخره تائید خواهند شد احتمالاً وارد این فضا خواهند شد جریان انقلابی جریانی است که عقلانیت ندارد تندروی میکند نمیتواند نخبگان را همراه خودش کند و مسائل و روابط خارجی هم درواقع برنامه مشخص ندارد با این دست فرمون جریان اعتدالی و اصلاحی وارد عرصه انتخابات خواهند شد در مقابل جریان انقلابی بر این تاکید میکنند که طیف حاکم کارآمد نیست و علت نا کارآمدی اش اینه که همه برنامهها را تنظیم کرده با سیاستهای غرب و آمریکا برجام و طبیعتاً داخل را رها کرده و ظرفیتهای داخلی را هم رها کرده این شکاف شکاف بسیار جدی است و بهاحتمال بسیار زیاد با توجه به این صحبتها احتمالاً مسئلهای هستهای و مسئله برجام جزو مهمترین بحث انتخاباتی خواهد بود. این شکافی که وجود دارد با توجه به نظرسنجیهایی که الان مطرح میشه بین تقریباً چهل درصد تا چهل و پنج درصد پیشبینی حضور مردم در انتخابات هست و احتمالاً در روزهای آینده جو فضا انتخاباتی ترخواهد شد تبلیغات جدیتر میشه ممکنه این عددتغییر کنه بههرحال این عدد یک عددی هست که بر خلاف چند انتخابات ریاستجمهوری اخیر که میزان مشارکت بالا بود شاید شصت و پنج درصد هشتاد درصدی داشتیم این انتظار را ایجاد کرده لذا این میزان مشارکت در انتخابات یا فضای اجتماعی که خیلی گرم نیست در انتخابات به نوعی یکی از دغدغههای مهم در کشور است که احتمالاً شما هم با آن مواجه شدید این گفتمان رای ندادن در عرصه انتخابات اینکه حالا سعی میکنیم روی این طیف بیشتر تمرکز کنیم جریان یا افراد یا ثروتمندانی که به هر دلیل احساس میکنند که رای ندادنش حائز اهمیت نیست و لذا مشارکت نمیکنند ما میخواهیم تمرکزمان را روی اینها بگذاریم چون از این مشارکت چهل درصد بهطور طبیعی بیست درصد از جامعه ما انقلابی و اصولگرا رای میدهند دهدرصد جریان اصلاحات و اعتدالی رای میدهد بخش زیادی از جامعه طیف خاکستری هستند یا در واقع این طیف خاکستری خیلی گرایش سیاسی ندارد و لذا هر دورهای ممکن است به یک نامزدی اقبال کنند به این معنا نیست که آن نامزد بهعنوان ایدئولوژی و فکری قبول میکند الان مسئله این طیف خاکستری هست طیفی که گرایش فکری وابسته به جریانهای سیاسی ندارد او یک شهروند است این شهروند متأسفانه در افزایش فشارهای معیشتی ناشی از تحریمها و ناکارآمدی دولت قرار دارد و از طرف دیگر تحت فشار فضای افکار عمومی و فضای مجازی هست که مرتب تلقین میشود در انتخابات شرکت نکنید چون در انتخابات عملاً رای دادن یا انتخابهای افراد تأثیری بر وضعیت زندگی مردم نداره این گفتمانی است که در فضای مجازی در حال تقویت شدن است بهنظر می رسد با چند دسته از این افراد مواجه هستیم یعنی اینکه گفتمانی که شرکت نکنید و انتخابات فایدهای ندارد و تأثیری ندارد چند دسته هستند اینکه هیچ وجه با هم برابر نیستند شما برای اینکه بتوانید وارد گفتوگو بشوید با این افراد باید اول تفاوتهای اینها را بشناسید. یک دسته از این افراد شهروندانی هستند که متأثر اصلاحات هستند جریان اصلاحاتی که در دورههای مختلف در انتخابات پیروز شده و اگر پیروز نشده طرح موضوع تقلب را مطرح کرده مثل سال هشتاد و هشت این جریان امروز هم تاکید میکند که این انتخابات بیفایده است و تغییر در سیاستها داده نمیشود و به نوعی اینها میکوشند که خودشان را از هشت سال آقای روحانی مبرا کنند انتخاباتشان کاملاً بر این مبنا استوار است و مسئله آنها این است که خودشان را از روحانی جدا کنند و فاصله از روحانی را برای خودشان تعریف کنند تا شریک ناکارآمدیهای دولت روحانی نباشند. حق جریان در فضای مجازی این است که میگویند اقتصاد کشور بخش خیلی زیادی در اختیار دولت نیست در اختیار نهادهای عمومی و یا قرارگاههای سازندگی است مثل بنیاد مستضعفان مثل قرارگاه خاتمالانبیا مثل بنیاد اجرایی فرمان امام و لذا عملاً دولت بخش اندکی از اقتصاد را در اختیار دارد بنابراین دولت نمیتواند قولی برای رفع مشکلات اقتصادی بدهد چون چیزی در اختیار ندارد در حوزه فرهنگ هم برهمین اشاره میکنند. در حوزه سیاست هم برهمین تاکید میکنند که حاکمیت اجازه نمیدهد سیاستهای دولت پیش برود.
جریان اول جریانی که اصلاحطلب است و خودش را نزدیک به اصلاحطلب میداند و به نوعی وارد این موضوع عدم حضور در انتخابات میشود. جریان دوم جریان نفاق است درواقع منافقین هستند که در این دوره انتخابات زیاد بر این مسئله تأکید میکنند و خیلی مهم است که بدانیم خیلی از این تبلیغات فضای مجازی ناشی از همین منافقین است یک ویژگیای که این منافقین دارند این است که با ادبیات خودشان و تابلوی خودشان و اسم خودشان نمیتوانند در عرصه فضای مجازی حضور پیدا کنند بهجهت اینکه جامعه آنها را پس میزند ولی این توانمندی را دارند که حرفهایشان را با اسامی مستعار و اکانت های فیک و بدون شباهت به گفتمان منافقین حرفها را بزنند یعنی موضوع عدم انتخابات را با ادبیات تند خودشان مطرح میکنند و یا با ادبیات اصلاحطلبان بیان میکنند پس بدانید یک بخشی از این فضاهای مجازی که وجود دارد ناشی از اکانت های فیک سازمان منافقین است که نهفقط از نظر اصلاحات بعضاً در لباس یا شکل فریب آمیزی اصولگرا یا انقلابی هم قرار میگیرند اینهم متأسفانه وجود دارد که فضای انتخابات را ملتهب کنند.
بخش سوم شهروندان طبقه اجتماعی پایین هستند که در دورههای اخیر به آنها بیتوجهی شده و بیشترین بار فشار معیشتی بر دوش آنها بوده حالا طبقه متوسطی که دارد فشار را تحمل میکند بالاخره به واسطه حضور در جامعه دسترسی به فضای مجازی مطالعه در فضای نخبگانی حرف و انتقاد خودش را بیان میکنند.
اما طبقه مستضعف جامعه دارد فشار را تحمل میکند احتمالاً ظرفیتی برای بروز انتقادات خودش ندارد اینها دسته سوم مدنظر ما هستند که دستگاه بسیار مهم هستند.
ما از انتخابات سال نود و چهار و نود و دو مجلس میتوانیم ایت را مشاهده کنیم که نوعی تغییر در ترکیب رأیگیری دارد اتفاق میافتد. به این معنا که صندوقهای رای در مناطق بالای شهر یا مرکز شهر به سمت بالا در تهران مملو از جمعیت شرکتکننده انتخاباتی هستند بیشتر با این هدف که آقای رئیسی رای نیاورد و دیوار نکشد از این شعارها و تبلیغات دروغ آمیز دیگر. اما یک بخشی از جامعه ما در جنوب شهر از سال نود و دو یا نود و چهار به این طرف پای صندوقهای رای نرفت در انتخابات گذشته کاملاً مشهود بود.درحالیکه صندوقهای شمال شهر شلوغ بود و صف بود ولی صندوقهای جنوب شهر و شهرهای اطراف مثل اسلامشهر رباطکریم پرند خیلی خلوتتر از صندوقهای بالای شهر تهران بود و این مسئله در سالهای قبلتر برعکس بود در جنوب شهر بیشتر مشارکت داشتیم.ولی این دوره در حال تغییر است علت هم این است که طبقه مستضعف احساس میکند جریان اصولگرا و اصلاحطلب به نوعی منافع سیاسی و درگیری سیاسی خودشان را دنبال میکنند و عملاً طبقه مستضعف را فراموش میکنند که متأسفانه در هشت سال آقای روحانی کاملاً به عینه اتفاق افتاد بههمینجهت ما میبینیم اعتراضات اجتماعی که صورتگرفته در سال نود و شش نود و هفت و نود و هشت موضوع بنزین کاملاً متأثر از همین طبقه مستضعف بود دیدیم در همه اعتراضات و ناآرامیها و حتی تخریبهایی که اتفاق افتاد در مناطق شهرهای پایین مثلاً در فردیس کرج اسلامشهر بهارستان اصفهان در مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ اتفاق افتاد اتفاقاً طبقه متوسط در اعتراضات شرکت نکردند و این نشان میدهد کاملاً مناسبات اجتماعی ما در حال تغییر است.
شما که بهعنوان نخبگان جامعه در حوزههای علمیه و همچنین دیگر نخبگان که در حوزههای دانشگاهی فعالیت میکنند وقتی با گفتمان عدم رأیدهی مواجه میشوند طبیعتاً ابتدا باید جنس عدم رأیدهی را بشناسند تا ارتباط منطقی با افراد برقرار شود برای تغییر نظرشان درمورد رأیدهی.
با این سه دستهای که صحبت کردیم بهنظر میرسه متفاوت باید صحبت کرد دسته اول که جریان اصلاحات هستش طبیعی است که حرف بسیار سیاسی و غیرواقعی را مطرح میکنند. یعنی تاکید میکنند که نود درصد کشور در اختیار رهبری و نهادهای زیر نظر رهبری هست و دولت اختیاری ندارد ولی از طرف مقابل لیستی از کاندیدها در جریان اصلاحات ثبتنام میکنند برای حضور در انتخابات در شورای اسکان ساز اصلاح طلبان چهارده نفر ثبتنام کردند این مهمترین تناقض این جریان است باید روی همین نکته تأکید کنیم که چرا جریانی که دولت را هیچکاره و ضعیف میداند این چنین تبلیغات میکند
باید مواجه ایجابی صورت بگیره که اتفاقاً دولت همهکاره است و مگر نهادهای دولتی چقدر هستند. طبیعی است کشور به این بزرگی و با توجه به مسئله ارز و تأثیری که دلار در زندگی مردم دارد متأسفانه الآن هیچچیزی ندارد. و اتفاقاً مدیریت دلار و صادرات کاملاً در اختیار دولت است یعنی مهمترین بخش اقتصاد کشور کاملاً در اختیار دولت است. اتفاقاً همینجاست که سرمنشأ مشکلات در جامعه است مدیریت واردات صادرات و بالاخره وزارت سمت است که تعیین میکند چه کالاهایی وارد بشود چه کالاهایی ممنوع بشود چه کالاهایی باز بشود. این مثالها مثالهایی است که شما میتوانید در مقابله با افرادی که از جریان اصلاحات این بحث را مطرح میکنند بزنید و طبیعتاً میشود یادآوری کرد موضعگیریهایی که مثلاً آقای روحانی در هشت سال گذشته داشت بالاخره روحانی ادعایش این بود که من صد روزه مشکلات را حل میکنم اما او هم آدمی نبوده که کشور را نشناسد و فضای سیاسی کشور را نشناسد یکمرتبه همچنین حرفی بزند. وقتی روحانی ادعای حل صد روزه را انجام میدهد نمیتواند هشت سال بعد بگوید به من اجازه ندادند شما اگر از کشور بیاطلاع بودید بله ولی کسی در جایگاه ایشون با سوابق سیاسی و امنیتی و مدیریتی که ایشون داشت نمیتواند بعد از هشت سال بگوید به من اجازه ندادند. برای جریان دوم که جریان نفاق این برمیگردد به شم سیاسی عزیزان که چقدر بتوانند ادبیات منافقین را بشناسند. منافقین معمولاً اگر از ادبیات خودشان بخواهند استفاده کنند و در واقع زیر پوشش دیگران قایم نشوند معمولاً عبارات کلمات خاص خودشان را استفاده میکنند مثلاً درمورد روحانیت که ما میگوییم روحانی یا روحانیت یا اصطلاح آخوند یا معمم استفاده میشود منافقین خیلی اصرار دارند که از کلمه ملا استفاده کنند و یا بعضاً به جمهوری اسلامی کلمه رژیم ملاها را میگویند. اینها ادبیات خاص منافقین است و از ایندست ادبیات درواقع زیاد دارند. تاکید بر کلمه شورش یا کانون شورشی که منافقین از آن صحبت میکنند اینها کلید واژههایی است که از طریق این کلیدواژهها میتوان پیبرد در فضای مجازی فردی که در حال صحبت است فردی است که احتمالاً وابسته به گروهک منافقین است البته اینها بعضا در پوشش جریانهای انقلابی هم ظاهر میشوند. اما چون بهدنبال توهین کردن هستند معمولاً فحاشی میکنند بهسرعت میتوانند خودشان را لو بدهند در فضای مجازی.
اگر با اکانت های فیک مواجه شدید حتما به این نکته توجه داشته باشید و رسواسازی ارتباط منافقین تاکید کنید و وارد بحث با این مجموعه نباید بشوید چون تکلیف این مجمع روشن است. اما جریان سوم جریان طبقه اجتماعی پائین را طبیعتاً باید با نگاه همدلی بیشتر وارد گفتگو شوید چون طبقه اجتماعی پایین نگاه سیاسی و ایدئولوژیک ندارد. طبقه پایین به درست یا غلط به این جمعبندی رسیده که اصولگراها دغدغه مردم را ندارند و اصلاحطلبان هم همچنین. لذا گفتگو نیازمند این است که با گفتمان همدلی وارد شوید و بخشی از صحبتهای ایشان را بپذیرید چون در جریان اصولگرایی هم آدمهایی داریم که از جنس اعتدالیها باشند لذا شما تمرکزتان در دفاع از اصولگرایی نباید باشد اتفاقاً باید نقدهای مقابل را نسبتبه اصولگرایی مطرح کنید همانطور که در جریان شناسی اصولگرایی مطرح شد اصولگرایی امروز بیمعناست چون جریانات مختلف سیاسی کنار هم قرار گرفتن تحت عنوان اصولگرایی. میتوانیم بر مفهوم انقلابی بودن تاکید کنیم اتفاقاً وقتی بر انقلابی بودن تاکید کنیم ادامه برقراری ارتباط بیشتر میشوداو احساس میکند که شما درک میکنید فضای اجتماعی را. اگر انتخاباتهای دوره سال نود و دو و نود و شش میزان مشارکتش را بررسی کنید خیلی آشکارا میبینید مناطقی که خیلی محروماند مناطق و استانهای بسیار بسیار محروم مانند جنوب کرمان و جنوب خراسان بسیار معنادار رای میدهند. مثلاً در این سالها میبینید آقای رئیسی در آنجا رای اول میشود و بعد آقای رئیسی رای اول میشود.
اینها معنادار است یعنی طبقه اجتماعی بسیار بسیار پایین ماکه بسیار مستضعف است علیرغم اینکه گلهمند و نگران است اما تشخیص میدهد که یک اصولگرا میتواند انقلابی باشد و لزوماً هر اصولگرایی انقلابی نیست این را جامعه تشخیص میدهد. وقتی بر مبنای انقلاب تأکید کنید ارزشهای انقلاب موضوع مبارزه با فساد تأکید کنید و در اینموضوع اصولگرا و اصلاحطلب را آنگونه که واقعاً هست نشان بدهید برای مردم جامعه احساس نکند که از اصلاحطلبی بدتان میآید ودر مقابل از اصولگرایی دفاع میکنید. نه! معیار باید معیار انقلاب باشد اگر کسی اصلاحطلب است و سالم است تاییدش کنید و اگر کسی اصولگرا است دارای مشکلاتی است بهصورت شفاف آنان رد کنید با ایندست فرمان میشود وارد گفتگو با طبقه اجتماعی پایین شد طبقه اجتماعی پایین این را میفهمد که نیروهایی در این کشور که میتوانند وضع زندگی مردم را متحول کنند نیروهایی هستند که مردمی باشند. در انتخابات هم میبینیم بخش زیادی از مردم این فرد را احمدینژاد میدانستند و عده زیادی به او رای دادهاند وقتی مردم بدانند کسی هست که مشکلات آنها را درک میکند و به سمت آنها میرود آنها هم پاسخ مثبت میدهند و مشارکت میکنند. بهنظر میرسد آقای رئیسی و آقای سعید محمد هم این ظرفیت را دارند او همچنین آقای جلیلی اینها اشخاصی هستند که با تاکید به روحیه انقلابی و مردمی و سادهزیستی اینها طبقه مستضعف جامعه را که گلهمند است جذب عرصه انتخابات بکنید. مسئلهای که بهنظر میرسد بر اساس تحلیل فضای عمومی انتخابات بسیار اجتماعی خواهد بود نوع مشارکت و نگاه مردم به انتخابات نوعی نگاه اجتماعی خواهد بود چراکه مسائل اجتماعی الان مهمترین مسئله زندگی مردم است مردم مسائل سیاسی و فرهنگی اولویتهای دوم سومشان است مسئله اجتماعی مسئله مهمتری است چون به واسطه فشارهایی که الان دچار حاشیهنشینی، سکونتهای غیررسمی حتی دچار اعتیاد ممکن است شده باشد طلاق خانوادههای بیسرپرست خانواده بدسرپرست این مسائل مسائلی است که اکنون در جامعه بسیار حائز اهمیت است. جریان اجتماعی که میخواهد کرنش کند باید حتما روی مسائل اجتماعی تمرکز کند و جامعه بهخصوص جامعه مستضعف متوجه شود که جریان انقلابی میتواند مسائل اجتماعی را درک و تحلیل کند و اتفاقاً برایش راهحل داشته باشند، پس حتما روی حوزه مسائل اجتماعی عزیزان تاکید بیشتری داشته باشند هم در حضور در محیطهای اجتماعی هم در تقویت امید و انگیزهبخشی به این طیف. طبقه متوسط بهنظر نمیرسد فعلا قصد مشارکت در انتخابات را داشته باشد . البته رویکرد رسانههای غربی تغییر کرده در گذشته اگر خاطرتان باشد تاکید به عدم شرکت در انتخابات و تحریم انتخابات میکردند اما در چند دوره اخیر رسانههای غربی بهصورت آشکار یا ضمنی تلاش میکنند که اتفاقاً مردم را تشویق به مشارکت کنند و به آنها جهت بدهند به سمت کاندیدای موردنظر آمریکا و اروپااین کار را اتفاقاً در انتخابات آتی هم صورت خواهند داد . ما باید انتظار داشتهباشیم طبقه متوسط آن طیف اولی که صحبت کردیم اصلاحطلبان که گفتند دولت هیچکاره است ما چرا رای بدهیم اینها احتمالاً با تغییر موضع کشورهای اروپایی و آمریکایی تغییر موضع بدهند و وارد انتخابات بشوند لذا این را هم مدنظر داشته باشید در جریان مقابل با اصلاحطلبان همه ما باید تلاشمان این باشد که در انتخابات مشارکت را افزایش دهیم تأکید بر این نکته که حضرت آقا مشارکت حداکثری نیاز دارد متأسفانه بعضی از اصولگراها بر این تاکید داشتند که مشارکت حداقلی داشتهباشیم تا یک اصولگرا رای بیاورد بر خلاف نظر حضرت آقا است لازم است تاکید شود حضرت آقا دنبال انتخابات حداکثری هستند البته در این انتخابات باید انتخاب اصلح صورت بگیرد. در مورد انتخاب اصلح واقعیت ماجرا این است که مفاهیم و عبارات مثل آزادی و عدالت اقتصادی معیشت انقدر تکرار شدن در عرصه انتخابات که هیچ مفهومی جدید و دستنخورده وجود ندارد نمیتوانیم با شعارهای جدید در عرصه انتخابات نهفقط در جریان انقلابی بلکه هیچکس نمیتواند وارد اینموضوع بشوند طبیعتاً راهحلی وجود دارد برای این وضعیت تأکید بر شاخصهای انتخاب اصلح خیلی عامیانه و مرسوم یعنی جامعه علیرغم اینکه ممکن است ناآگاهانه رای بدهد اما تا یک فردی را باور نکند
به او رأی نمیدهد ما باید تاکید کنیم بر باورپذیر بودن نامزدهای انقلابی و شاخص نامزدهای اصلح هستند. شعارهای افراد اجرایی و امکانپذیر باشد این مهمترین شاخص است مردم حتی اگر بیسواد هم باشند تا حد زیادی درک میکنند که چقدر فرد کاندید دارد شعار میدهد که قابلاجرا باشد. بعضی از شعارها خیلی متوهمانه است ایراد جامعه درک میکند ما باید این را تاکید کنیم که مردم به نامزدی رای بدهند که شعارهای آن عملیاتی و قابلاجرا باشند. شاخص بعدی در همین راستا طبیعتاً باید شعارهایی که داده میشه با سابقه کاری و سابقه زندگی آن فرد هم سازگاری داشته باشد نمیتوانیم شعاری بدهیم که گذشته ما خلاف آن را اثبات میکند یا شعاری بدهیم که در یک ماه یا دو ماه قبل حرف دیگری میزدیم دومین و سومین شاخصه صداقت هست یعنی ما ناگزیر هستیم در جامعهای که گرفتار مسئله دروغ است مسئله صداقت را باید در آن تأکید کنیم جامعه با انها ارتباط برقرار میکنند الان انقدر فشار روانی و سیاسی وجود دارد اتفاقاً بهدنبال سادگی است ما نباید انتخابات را برای مردم پیچیده کنیم نباید برای مردم جناحبندیها و مسائل را دشوار جلوه بدهیم اتفاقاً باید خیلی ساده بیان کنیم و این سادگی را مردم بخوبی میتوانند متوجه بشوند. اگر برگردید به انتخاباتهای گذشته می بینید همه نامزدها از این سادگی استفاده کردند مثلاً احمدینژاد را ببینید در سال هشتاد و چهار خیلی ساده وارد عرصه انتخابات شد و اتفاقاً همین سادگی باعث رای آوردن او شد پیام خیلی سادهای داشت میگفت میخوام برای مردم کار کنم کاری نداریم بعداً چه اتفاقی افتاد یا حتی آقای روحانی در سال نود و دو وقتی آمد پیام سادهای داشت بازهم کاری نداریم که صداقت داشت یا نه اما سادگی در صحبتهای ایشون هم بود پس ما باید از این ظرفیت استفاده کرد این مردم دنبال پیامهای سادهاند دشوار نکنیم مؤلفههای انتخاب اصلح را. آقا در صحبتهای اخیرشان در سخنرانی نوروزی و سخنرانی اینکه دوازدهم اردیبهشت داشتهاند بر دو موضوع تاکید جدی کردند یکی بر جوانی بهعنوان مؤلفه بسیار مهم. جوانی را وقتی توضیح میدهند جوان یعنی کسی که انرژی و توان داشته باشد ظرفیتهای داخلی را بشناسد اعتقاد به ظرفیتهای داخلی داشته باشد بیاید کار کند این شاخص اول ایشون مطرح میکنند. اهل کار بودند درواقع شاخص اول است کسی که اهل کار باشد مثل آقای روحانی نمیگوید نگذاشتند من کار کنم. اگر نگذاشتند هم شما باید تلاش خود را بکنید نمیتوانید بنشینید بیتوجه بگویید جمعه صبح از خواب بیدار شدم دیدم بنزین گران شدهاست. این نکته اول بود و نکته دوم شناخت مسائل کشور است. آقا بر این تاکید داشتند کسی که میخواهد نامزد بشود باید بداند کشور چقدر بزرگ است خودش را برای اشل جایگاه آماده کرده باشد بداند در واقع کار و مسئولیت دشوار دارد میپذیرد پس یکی اهل کار بودن و یکی فهم است.
به باورپذیری میرسیم یعنی فرد وقتی دارد صحبت میکند جامعه بداند او میفهمد چه کاری انجام بدهد نیامده مدیر یک مدرسه باشند نیامده نماینده مجلس باشد میخواهد رئیسجمهور باشد باید برنامه مند باشد و بتواند لیستی از برنامهها ارائه بدهد اینها باید شاخصهایی باشد که بر آن تأکید کنید فرد نهتنها برنامههایش باید مشخص باشد بلکه تیم اجرایی و تیم انتخاباتیاش را از الان معرفی کند. پس یکی از شاخصههای انتخاب اصلح این است که فرد هم برنامه محور و هم تیم محور باشد.
دسته سوم بسیار حائز اهمیت است بخشی از آن متأسفانه با توجه به موضعگیریهای آقای احمدینژاد دارد به نوعی جهتگیری میشوند. آقای احمدینژاد تمرکزش بر آن طبقه مستضعفی است که وجود دارد. البته به این معنا نیست که فقط طبقه مستضعف بلکه ایشان در طبقه متوسط هم بهجهت احساس خدمت که در سالهای حضور ایشان وجود دارد، تمرکز دارد. حضور ایشان در مجامع بهخاطر ویژگیهای شخصی ایشان است که باعث میشود شور و حرارت و فضاسازیهایی اتفاق بیفتد بخشی هم بهخاطر این است که طبقه اجتماعی طرفدار اوست. ولی اینکه ایشان بتواند در عرصه انتخابات این طبقه اجتماعی همسو با خودش را جهتدهی کند بسیار سخت است طبقه متوسط وقتی وارد عرصه سیاست شد تبدیل به جنبش اجتماعی میشود یعنی آقای میرحسین موسوی وقتی در فتنه رفت به سمت فتنهگری یه طبقهای را همراه خودش کند در قالب جنبش کف خیابان وارد کنه اما طبقه مستضعف قابلیت تبدیل شدن به جنبش را ندارد لذا ممکن است بیایند در انتخابات و رأی بسیار بالایی به احمدینژاد بدهند اما به این معنا نیست که هر کاری احمدینژاد گفت انجام بدهند یعنی مثلاً ممکن است احمدینژاد بیاید در عرصه انتخابات از یک نفر دیگه حمایت کند لزوماً طبقهای که میخواستند به احمدینژاد رای بدهند سازمان رایشان را به نفر بعدی نمیبندد. یا مثلاً یک روز بخواهد قرعهکشی خیابانی انجام بدهد بازهم این طبقه ویژگیهای جنبشی را ندارند برای حضور در کف خیابان. با توجه به جمیع این نکات با چهرههایی که احمدینژادی هستند بازهم باید با رفتاری منطقی برخورد کنیم متأسفانه در سالهای گذشته نوع گفتمان تندی بین جریان انقلابی واحمدینژاد در سطح خودشان و در سطح طرفداران و بدنه اجتماعی بوجودآمده که خیلی تند است میبینیم که در جریانهای انقلابی و اصلاحطلب وضعیت گفتمان به این تندی نیست. ما باید بدانیم ضمن اینکه احمدینژاد چهرهای است که ویژگیهای مردمی دارد اما در حوزه مبانی دینی دچار مشکلاتی است احمدینژادطبق تقسیمبندی میشود که به اسلام منهای روحانیت باور دارد بحث اسلام ایرانی را میگویند. با علم به رویکردهای فکری احمدینژاد و طبقه اجتماعی حاکم بر طرفداران احمدینژاد سعی کنیم گفتمان و صحبتمان را با طرفداران احمدینژاد با ملایمت و ملاطفت انجام دهیم اینها به واسطه گرایش به جریان احمدینژادی ممکن است از انقلاب ریزش میکنند ریزش اینموضوع از سمت انقلاب خواهد بود یعنی بچههای انقلابی ممکن است به سمت احمدینژاد ریزش کنند که این ممکن است اتفاق خوبی نباشد پس سعی کنیم همه چالشها و حرفهای تندی که گفته خواهد شد بهصورت مثبت مواجهه کنیم که اینها در جبهه مقابل انقلاب قرار نگیرند و موضع منفیتری اتخاذ کنند.
برگرفته ای سخنرانی جناب آقای دکتر عبداله مرادی در تاریخ 3 خرداد 1400